نویسنده: سید حسین بحرینی

 

کار اصلی طراحی شهری، تعیین شکل مطلوب برای شهر است. گرچه طراحی شهری به غیر از مقیاس شهر و مناطق شهری در دو مقیاس طراحی پروژه و طراحی شبکه نیز کاربرد دارد، لیکن مباحث نظری مربوط به شکل شهر عمدتاً در مقیاس کل شهر مطرح شده است. مواد خامی که طراح شهر از آن‌ها به منظور شکل دادن به شهر استفاده می‌کند عبارتند از: فضا به مفهوم فضاهای عمومی شهر نظیر خیابانها، میدانها، پارک‌ها و مکان، مقیاس، شکل و ارتباط بین آنها. واژگان فضا در ادبیات طراحی شهری نسبتاً غنی است. محور دید، حیاط، فضای تنگ، فضای پرپیچ و خم، دالان، مسیر، رؤیه، سقف، فضای باز طبیعی، پارک، کاسه، تاج، دره و از این قبیل نمونه‌هایی از این واژگانند. فعالیت‌های مرئی که می‌توانند در جذابیت و عملکرد بهتر فعالیتها و فضاها مؤثر باشند. توالی: فضای شهر متشکل از شبکه‌ای از فضاها است با دیدهای متوالی. یک دید واحد آنقدر اهمیت ندارد تا مجموعه‌ای مرتبط از دیدها. بیرون آمدن از یک فضای تنگ و باریک و وارد شدن به یک فضای گشاد تأثیر عمده‌ای بر تجربه کننده می‌گذارد. یکی از کارهای اساسی طراحی شهری اینست که فضاهای شهری را به عنوان فضاهایی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد که شخص در آنها به حرکت می‌پردازد. ارتباطات: هر فضا معانی خاصی را به استفاده کنندگان آن منتقل می‌کند. خواه این کار از طریق نمادهای صریح صورت گیرد و یا بر اساس معلومات مشاهده گر از معانی اشکال و حرکات مشهود. این معانی بصور گوناگون در فضا پخش شده‌اند. سطوح: رویه‌ی دیوارها، سقف‌ها و کف‌ها از مشخصات بارز و کاملاً مرئی هر فضای شهری است با عملکردها و معانی نمادی گوناگون. عناصر طبیعی (نظیر سنگ، خاک و آب): اینها بستر اصلی زیستگاهها را تشکیل می‌دهند و بصور و معانی مختلف می‌توانند در شکل دهی شهر نقش داشته باشند. گیاهان: گیاهان نیز یکی از اجزاء اصلی تشکیل دهنده و شکل دهنده محیط‌اند که بیش از هر عامل دیگری از جذابیت برخوردارند. جزئیات: در یک فضای ساخته شده، بسته به مقیاس، بسیاری از جزئیات ممکن است مد نظر قرار گیرد نظیر: نرده، نیمکت، علائم، تیر، سطل آشغال، شیر آتش نشانی، سیم کشی، چراغ، صندوق پست، پله، جدول، اطاقک تلفن و امثال آن. طراح شهری با توجه به عملکرد و نقش هر یک به مکان یابی و پیدا کردن شکل مناسب برای آنها می‌پردازد. این اجزاء، معمولاً ابزار کار طراحی شهری در پائین‌ترین مقیاس است.
اهمیت دادن به شکل شهر به خاطر نقشی است که شکل شهر می‌تواند در تحقق اهداف یک شهر داشته باشد. ارتباط بعضی از اهداف شهر با شکل شهر از گذشته برای ما روشن است. برای مثال نیاز به امنیت و دفاع از شهر در تعیین مکان، اندازه و شکل و جزئیات آن شامل حصار و خندق، فشردگی بافت، وسعت معابر اصلی جهت حرکت ابزار جنگی، قرار گرفتن فعالیتهای خاص در مرکز و از این قبیل اثر تعیین کننده‌ای داشته است. بعضی از این روابط آگاهانه صورت می‌گیرد و برخی نظیر تأثیر عوامل اقلیمی - جغرافیایی بطور ضمنی اثر خود را بر شکل شهر می‌گذارند. لیکن امروز با گستردگی و پیچیدگی شهرها، طبعاً اهداف به مراتب بیشتری برای شهرها در نظر گرفته می‌شود. و طراحی شهری نیز باید حتی المقدور زمینه تحقق آن اهداف را فراهم سازد. مسائل زیست محیطی، رفتاری، هویت، تنوع، خوانایی، معنی، ادراک، و محدودیتهای مختلف فضایی، طبیعی، اقتصادی، اجتماعی، فنی و فرهنگی عواملی هستند که باید در فرایند شکل دهی به محیط مورد توجه قرار گرفته و شکل حاصله متناسب و در رابطه با مسائل و اهداف فوق باشد. کوین لینچ در مورد جامعه‌ی غربی هدف نهایی را رفاه انسان قرار داده و اجزاء آن را پنج دسته عامل شامل: الف) سلامتی، برابری، بقاء، تداوم و قابلیت انطباق؛ ب) انسجام، معنی، عکس العمل، ج) توسعه، رشد، انگیزه، انتخاب و آزادی، د) مشارکت، استفاده فعالانه از قدرت، کارآئی، مهارت، کنترل و هـ) راحتی و آسایش دانسته و سپس آنها را در دو دسته عوامل مربوط به رابطه بین انسان و اشیاء و رابطه بین انسان و انسان تقسیم می‌کند.

تحلیل شکل شهر:

لینچ ورادوین (1958, pp.201-214) جهت برداشت و تحلیل شکل شهر 6 ضابطه را به شرح زیر معرفی می‌نمایند:

1. نوع و گونه عناصر:

گونه‌های اصلی فضاها را می‌توان با توجه به خصوصیات برجسته هر یک و تفاوتهای عمده‌ی بین آنها بصورت کیفی توضیح داد. خصوصیات عناصر را می‌توان بر حسب نوع مواد و مصالح ساختمانی، اندازه، روش ساخت، نوع کاربی و امثال آن مشخص کرد.

2. کمیت عناصر:

در اینجا تعداد و مقدار هر یک از عناصر را بر حسب واحد مربوطه اندازه‌گیری و ثبت می‌کنیم. برای مثال تعداد ده ساختمان 5 طبقه یا بیست هزار مترمربع فضا.

3. تراکم:

در این مرحله تراکم عناصر در واحد سطح محاسبه می‌شود.

4. بافت:

نحوه تفکیک و جدایی گونه عناصر و تراکم آنها در فضا را می‌توان برحسب کمیتی از یک نوع که در یک مجموعه جمع شده طبق تعریف درشت و یا ریز و برحسب نحوه جدایی آنها از یکدیگر صریح و یا مبهم نامید. بنابراین در شهری ممکن است دو عنصر مسکن و کارخانه دو مجموعه‌ی وسیع درشتی را تشکیل دهند که بطور مشخص با خطی از یکدیگر متمایز شده‌اند. در حالی که در شهر دیگر ممکن است بافت خیلی ریز بوده و بنابراین تمایز بین دو دسته عناصر فوق ابهام آمیز باشد.

5. ساختار مرکزی:

توزیع فضایی و ارتباط درونی نقاط اصلی را می‌توان در کل محیط مورد بررسی قرار داد. این نقاط ممکن است نقاط دارای حداکثر تراکم، تمرکز گونه‌های ساختمانی خاص، فضاهای باز اصلی، پایانه‌ها و یا تقاطع‌های اصلی شبکه ارتباطی باشد.

شکل 1. ضوابط تحلیل شکل شهر

6. توزیع کلی فضائی:

این قسمت می‌تواند دربرگیرنده کلیه تجزیه و تحلیل‌های فوق باشد. به این مفهوم که شکل کلی بصورت بسیار ساده و تجریدی، با فضاهای دو بُعدی یا سه بُعدی نشان داده می‌شود. برای این کار عواملی چون محدوده شهر و الگوی کلی مناطقی که توسط گونه‌های اصلی عناصر و تراکم اشغال شده بکار گرفته می‌شود. شهری ممکن است دارای یک نقطه متراکم مرکزی باشد، شهر دیگر حلقه‌ای از ساختمانهای کارخانجات را داشته باشد و یکی دیگر شبکه‌ای شطرنجی از جریان ترافیک باشد. معیار آخر در حقیقت برای تکمیل معیارهای قبل استفاده می‌شود تا به این وسیله امکان توصیف کل الگو فراهم گردد. در این روش تنها عناصر اصلی تشکیل دهنده شکل شهر مورد بررسی قرار می‌گیرد تا امکان برداشت و تحلیل شکل شهر میسر گردد.

تعریف و انواع شکل شهر:

تعاریف گوناگونی از تعریف شکل شهر به عمل آمده که هر یک دید متفاوتی نسبت به دیگری از مفهوم شکل شهر ارائه می‌دهد. شاید جامع‌ترین تعریف، تعریفی باشد که کوین لینچ (1981, pp.47-8) به دست می‌دهد: شکل شهر عبارتست از توزیع فضایی افراد و فعالیتها و نتیجه فضایی و کالبدی حرکت افراد، کالاها و اطلاعات در فضا و همچنین آن دسته از عوامل فیزیکی که در فضا تغییر قابل ملاحظه‌ای ایجاد کنند (نظیر بسته شدن فضا، سطوح، محورها و مسیرها، فضاهای جالب و غیره) و بالاخره تغییرات دوره‌ای و ادواری که در توزیع فضایی، کنترل فضا و درک آن حاصل می‌شود.
شکل شهر را می‌توان بصورت زیر تقسیم بندی کرد (Lynch 1981. ch. D)

1. از دید شکل کلی شهر

الف- ستاره‌ای

مانند مسکو، کپنهاک و واشنگتن.

ب- تار عنکبوتی

ج- اقماری

د- خطی

مانند استالینگراد، مادرید و ورشو که از نظر تئوری توسط بسیاری از صاحبنظران مانند رایت و لوکوربوزیه مورد توجه قرار گرفته ولی عملاً عوامل طبیعی و یا ارتباطی در ایجاد آن مؤثر است.

ه- شطرنجی منظم

که قدیمی‌ترین شکل در ایران و چین بوده است.

و. شطرنجی نامنظم

که خصوصاً توسط کریستوفر الکساندر مطرح شده و بیشتر مناسب مناطق بزرگ شهری است.

ز- شبکه محور باروکی

که از مراکز و نقاط بصری و نمادی حساس تشکیل می‌شود نظیر رُم در قرن 16. این نوع شکل برای محلهای ناهموار و جائی که رفت و آمد زیاد باشد، مناسب است.

ح- ترکیبی از شطرنجی

کم تراکم خطی (که بیشتر در مناطق روستایی متداول است).

ط- شهر درون‌گرا

نظیر شهرهای اسلامی.

ی- شهر آشیانه‌ای

(جعبه‌های متداخل)، بر اساس تئوری سلسله مراتبی، هندی، ژاپنی و چینی.

ک- شکل‌های نوآورانه

نظیر کلان شکل(1) که شهر را یک ساخت واحد شامل کلیه عناصر تشکیل دهند آن دانسته و به عنوان یک مجموعه واحد با تراکم زیاد آن را جوابگوی نیازهای زیستی قرن اخیر می‌داند. همینطور کارهای پائولو سالری(2)، فولر(3) و لوکوربوزیه نیز از این نوعند.
* شهرهای فضایی
* شهرهای زیردریایی
* شهرهای زیرزمینی

2. از دیدگاه مکانهای مرکزی

الف- الگوی مراکز:

اصل سلسله مراتب و کاربرد آن در تمام جوانب.

ب- مراکز تخصصی و چند منظوری (مخلوط)

نظیر مراکز تجاری، شهری، اداری و ...

ج- مراکز خطی:

نظیر محورهای تجاری

د- مراکز محله‌ای:

مرکز محله با خدمات لازم نظیر مدرسه، فروشگاه، مسجد، کلیسا و مراکز فرهنگی دیگر.

ه- مراکز خرید.

و- مراکز متحرک

به مفهوم انتقال و استقرار مراکز خدماتی به محل مورد نیاز استفاده کننده، نظیر کتابخانه، نمایشگاه، بیمارستان (نوع رایج این مراکز در آمریکا در دهه 60، مسکن متحرک(4) بود).

3. از دید بافت و ساخت شهر:

الف- سلوهای شهری:

به عنوان سلولهای زنده و فعال یک موجود زنده (شهر).

ب- گستردگی و فشردگی (پراکندگی و تمرکز)

ج- جدا یا مخلوط

(از نظر کالبدی، اجتماعی، و فعالیتهای مختلف...)

د- بافت و ترکیب کلی شهر

که مثلاً یک شهر اروپائی را از یک شهر ایرانی متمایز می‌سازد.

ه- گونه‌های مسکن.

چون مسکن بخش عمده فضای یک شهر را تشکیل می‌دهد، بنابراین توجه به گونه‌های مختلف آن از نظر نقش آنها در شکل شهر اهمیت دارد.
* آپارتمانهای بلندمرتبه دارای آسانسور و کریدور داخلی.
* برج در فضای سبز که بیشتر به خاطر حفظ فضاهای سبز و صرفه جوئی در مصرف زمین استفاده می‌شود.
* تراکم تا 6طبقه (بدون آسانسور)
* تراکم کم دو یا سه طبقه
* آپارتمان در اطراف حیاط، چهار ایوانی
* خانه‌های بهم پیوسته
* خانه‌های مستل (ویلایی)
* گونه‌های ابداعی
* مساکن خودیاری، که معمولاً شکل‌های نامنظم و نامشخصی به خود می‌گیرند.

4. از دید نوع شبکه‌های ارتباطی

الف- وسیله نقلیه

(نظیر اتومبیل، اتوبوس، قطار، تراموا، پیاده، دوچرخه، تاکسی و هواپیما و همچنین درجه کاربرد تکنولوژی از ساده تا پیچیده و درجه قابلیت انعطاف و کنترل پذیری، از کاملاً قابل کنترل تا غیر قابل کنترل، وسائل نقلیه عمومی در مقابل شخصی یا پیاده در مقابل هواپیما).

ب- الگوی ارتباطی:

سلسله مراتب، شطرنجی، شبکه محوری و شعاعی

ج- تفکیک وسائل حمل و نقل

(بر اساس سرعت، عملکرد و عمومی - خصوصی)

د- تغییر در فاصله رفت و آمدها:

محل کار - سکونت

ه- طراحی یک محور اصلی مهم

مثل بزرگراه، خیابان تجاری و ...
5

. از نظر فضاهای باز عمومی

الف- توزیع فضاهای باز

به صورت متمرکز و غیرمتمرکز

ب- شکل نقشه

بصورت کمربند سبز، قطعه‌ای و شبکه‌ای

ج- طبقه‌بندی فضاهای باز:

* پارک منطقه‌ای
* پارک شهری
* میدان و فضاهای باز مشابه
*پارکهای خطی
* زمین بازی کودکان و میدان بازی بزرگسالان
* زمین بازی آزاد و اراضی غیرقابل استفاده

6. از نظر سازمان زمانی (و نه فضائی) شهر:

الف- اداره و کنترل رشد:

مثلاً چه اندازه‌ای برای شهر مطلوب است؟

ب- استراتژی عمران و نوسازی:

نوسازی مراکز مهم شهری.

ج- تداوم و ثبات:

بر اساس این اصل که هر چه پایدار بماند خوبست (حفظ بناهای تاریخی).

د- زمان بندی و تفکیک زمانی استفاده از فضاها:

تفکیک ساعات استفاده از فضا برای جلوگیری از تراکم زمان بندی فعالیتها همان اهمیت فضابندی فعالیتها یا تقسیم و توزیع فضایی فعالیتها را دارد.
لینچ (1981, pp.73-98) در یک تلاش بی‌سابقه سعی در ارائه یک تئوری هنجاری برای ارزیابی شکل شهر نموده است. به این منظور وی هفت معیار را برای یک شکل خوب شهر پیشنهاد می‌کند: 1) سرزندگی که به مفهوم اینست که شکل شهر از عملکردهای حیاتی، نیازهای بیولوژیکی و توانائیهای انسان حمایت کرده و بقاء همه موجود زنده را تضمین کند. 2) معنی: یعنی اینکه شهر به وضوح قابل ادراک بوده و از نظر ذهنی و روانی توسط ساکنین آن در فضا و زمان قابل تشخیص و تجسم باشد. به علاوه این ساخت ذهنی باید با ارزش‌ها و مفاهیم جامعه در ارتباط باشد. 3) تناسب: که به مفهوم انطباق فعالیتها و رفتارها با فضاهای مربوطه است. 4) دسترسی: به معنی توانائییهای دسترسی به دیگر افراد، فعالیتها، منابع، خدمات، اطلاعات و یا مکانها شامل مقدار و نوع عناصر و عواملی که می‌توان به آنها دسترسی پیدا کرد. 5) کنترل: یعنی استفاده و دسترسی به فضاها و مکانها و فعالیتها و ایجاد، اصلاح و اداره آنها تا چه حد در کنترل کسانی است که از آن فضاها استفاده می‌کنند، در آنها کار می‌کنند و یا اینکه در آنها سکونت دارند. 6) کارآیی: یعنی هزینه نسبی تحقق موارد فوق در یک شهر و 7) عدالت: به مفهوم توزیع عادلانه منابع و مضار (درآمدها و هزینه‌ها) هریک از اشکال فوق بین مردم بر اساس اصول قابل قبول جامعه.
در مورد شکل مناطق بزرگ شهری می‌توان بر اساس سه عامل عمده آنها را تعریف و ارزیابی نمود. اولین عامل میزان و الگوی تراکم ساختمان (یعنی نسبت زیربنای ساختمان به زمین) و وضعیت ساختمانها (یعنی میزان فرسودگی و مرمت) است. این خصوصیات را می‌توان با نشان دادن محل تراکمهای مختلف از تمرکز بالا تا پراکندگی زیاد و وضعیت‌های مختلف ساختمانها از بد تا عالی بر روی نقشه آورد. دومین عامل، ظرفیت، نوع و الگوی تأسیسات برای حمل و نقل اشخاص، راه، راه آهن، هواپیما، شبکه‌های عبوری و کلیه شبکه‌های دیگر ارتباطی است. این عامل اساسی‌ترین عملکرد یک شهر را تشکیل می‌دهد. عامل سوم در ایجاد الگوی فضایی یک منطقه بزرگ شهری فعالیتهای ثابتی هستند که جمعیت کثیری را به طرف خود جلب کرده و به آنها خدماتی را ارائه می‌دهد، نظیر فروشگاههای بزرگ، کارخانجات، ادارات دولتی، عمده فروشیها، دانشگاهها، بیمارستانها، سینماها، پارک‌ها و موزه‌ها.
بافت
سازمان فضایی
دسترسی
پراکنده
متمرکز
کهکشانی
ستاره ای
حلقوی
شبکه چند مرکزی

پی‌نوشت‌ها:

1. Megaform
2. Paolo Soleri
3. Fuller
4. Mabile home

منبع مقاله :
بحرینی، حسین (1393) فرآیند طراحی شهری، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ نهم.